جزوه(جمعه 87 اردیبهشت 6 ساعت 1:33 صبح )
این که بردی جزوه ام را اشتباهی، پس بده / جز فراموشی ندارم من گناهی، پس بده
روسیه گردم بدون جزوه من در امتحان / از برای من مخواهی روسیاهی، پس بده
روز وشب چشمم براه جزوه میباشد، بیا / گر تو هم داری چو من چشمی براهی، پس بده
صد کلاه بوقی به سر دارم ز فرط تنبلی / تا نرفته بر سرم دیگر کلاهی، پس بده
گیر ما دیگر نیاید جزوه، پس این جزوه را / مستقیما گر نمیخواهی، براهی پس بده
جان تو مشروط میگردم، بجان مادرت / لازمش داری نگهدار،گر نخواهی پس بده
جزوه از من میبری؟ من مرکز نشرم مگر؟ / ای به قربانت شود جانم الهی، پس بده
گر توهم مانند من بیجزوهای، باشد، بیا / مال تو این جزوه اما گاهگاهی ، پس بده
چند ماهی مال تو، اما دو روزی نزد من / من نمیگویم که آنرا چند ماهی پس بده
از دعای هر شب و آه سحر اندیشه کن!! / تا نرفته بر فلک از سینه آهی، پس بده
من نمیدانم چرا این جزوه را کش رفتهای / لعنت و دشنام و نفرین گر نخواهی پس بده
کلمات کلیدی :
» آزاده.ج
»» نظرات دیگران ( نظر)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ